تصویر

مهدی کامجو پنج شنبه, 12 شهریور 1388 0 نظر

... نمي شود

اين جشنها براي من آقا نمي شود ... شب با چراغ عاريه فردا نمي شود خورشيدي و نگاه مرا مي کني سفيد ... مي خواستم ببينمت اما نمي شود شمشيرتان کجاست ؟ بزن گردن مرا ... وقتي که کور شد گرهي وا نمي شود يوسف! به شهر بي هنران وجه خويش را ... عرضه مکن که هيچ تقاضا نمي شود اينجا همه منند، منِ بي خيالِ تو ... اينجا کسي براي شما ما نمي شود آقا جسارت است ولي زودتر بيا ... اين کارها به صبر و مدارا نمي شود

اشتراک گذاری -

برچسب -

همه نظرات

مرتب شده بر اساس :