مهدی کامجو پنج شنبه, 30 اردیبهشت 1389 0 نظر
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند * سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند * چشم های نگران آینه ی تردیدند نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی * هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار * باز هم نام و نشان تو زهم پرسیدند در پی دوست همه جای جهان را گشتند * کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است * فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند تو بیایی همه ساعت ها و ثانیه ها * از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند قیصر امین پور
همه نظرات