تصویر

مهدی کامجو یکشنبه, 5 اسفند 1386 0 نظر

دختر ...

منم آن دختر آتش نژاد مست طوفانی که دریا را نگاهم می کند غرق پریشانی منم آن آسمان زادی که بر درگاه چشمانم تمام آسمان با وسعتش سائیده پیشانی به سوز عشق می سازم به ساز عشق می رقصم چنان رقص دل انگیزی که وصفش را نمی تانی شبیخون زد شبی آن عشقی که می دانی همان عشقی که ما را برد یک شب تا دل دریا ولی لب تشنه برگرداندمان در اوج حیرانی اگر او هر چه باشد باز هم من می کنم رامش که ما را گفته اند از پیش رندانی سپاهانی

اشتراک گذاری -

برچسب -

همه نظرات

مرتب شده بر اساس :