مهدی کامجو 1387/02/22 ویرایش
دوستی ها و داروها هر دو مث هم درد ها را درمان می کنند ... تنها تفاوت آنها این است که دوستی و رفاقت نه تاریخ مصرف دارد ... نه قیمت و نه حد و اندازه برا...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/21 ویرایش
خدایا! کمکم کن که به آنچه برایم خیر است قدم بردارم خدایا! توفیقی به من عنایت کن که بتوانم نیک را از من تشخیص دهم و کاری نکنم که خشم تو را عیان کنم خدا...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/21 ویرایش
خوش بود بر کام تو اين روزگار... آرزو دارم دلت مثل بهار پرشود از لـحظه هاي ماندگار زندگيْت خالي از اندوه و غـم لـحظه هاي شادماني بي شمار خانه قلبت پر ا...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/21 ویرایش
اون هميشه باهامه ، اون هميشه هست، و من هميشه نيستم، هميشه مي خواد بخندم به روي دنيا، نمي دونم ما آدما کي مي خوايم درک کنيم که با اون بودن يعني اوج خوش...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/21 ویرایش
من نه عاشق بودم نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من … من خودم بودم و يك حس غريب كه به صد عشق و هوس مِِي ارزد
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/21 ویرایش
مردانی که خطاهای کوچک همسر را نمی بخشند خود را از بزرگترین موهبتهای زنان ، محــروم می کنند که ، گذشت ، مهمترین آن است . و زنانی که ازخطاهای کوچک همسر،...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/21 ویرایش
بر سنگ قبر من بنوسيد خسته بود . اهل زمين نبود. نمازش شکسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/20 ویرایش
من وپنجره و جمعه دست در دست انتظار پشت حوصله ی باغ بیدارنشسته ایم تامباداروزی که میایی خواب به سراغ مان بیاید. راستی برای چندمین بار شکوفه های بهار ن...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/20 ویرایش
زينب آمد عالمي ديوانه کرد شمع شد عشاق را پروانه کرد شعله زد بر جان عالم جمله سوخت عاشقان خويش را افسانه کرد ميلاد بانوي آب و آينه بر تمامي عشاق حسين...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/20 ویرایش
در کودکی ام مردی گریست مادر گفت طلب آمرزش می کند سالهاست به این می اندیشم ابر چه گناهی کرد که به اندازهء تمام کودکی ام می گرید
ادامه مطلب