مهدی کامجو 1387/02/4 ویرایش
گفتم:چشمم، گفت به راهش ميدار / گفتم: جگرم، گفت:پر آهش ميدار گفتم كه: دلم، گفت چه داري در دل؟ / گفتم: غم تو، گفت نگاهش ميدار
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/4 ویرایش
آلبوم افتخارات من پر از هیچ است... امّا صفحات زیادی دارد... آنقدر زیاد که تو را سرگرم میکند... تا پیشم بمانی و من در آن هنگام فرصت دارم از ورای تمامی...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/4 ویرایش
بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید هرچند آن جا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل مکن
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/4 ویرایش
سکوت چه شوق مبهمی دارد وقتی از لذت شنیدنت مات می شوم....... کلمات را کنار هم می چینم و باز جمله ای نمی سازم... تا بدانی تنها حضورت را عاشقم.... ا…
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/4 ویرایش
نگاه ساکت باران به روي صورتم دزدانه مي لغزد ولي باران نمي داند که من دريايي از دردم به ظاهر گر چه مي خندم ولي اندر سکوتي تلخ مي گريم
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/4 ویرایش
مادرم ميگفت : در خيابان خطرست - بر سر بعضي ها چادري پيدا نيست - مويشان بيرون است - همه عينک دارند - به نظر مي آيد چشمشان معيوب است - راهشان پيدا نيست...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/4 ویرایش
میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند، مثل " د " دوستت دارند، مثل " ع " عا شقت میشوند، مثل " م " منتظر می مونند تا یه رو...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/3 ویرایش
خدای اطلسی ها با تو باشد پناه بی کسی ها با تو باشد تمام لحظه های خوب یک عمر به جز دلواپسی ها با تو باشد
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/3 ویرایش
خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد: او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد. او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد. او می گوید صبر كن و بهترین...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/02/3 ویرایش
دیشب آن قدر باران آمد که اکر بگویم یاد تو نبودم باران با من قهر میکند آن قدر از پنجره بیرون را نگاه کردم که اگر بگویم منتظر تو نبودم پنجره با من قهر...
ادامه مطلب