مهدی کامجو 1387/01/31 ویرایش
تو را دیدم و دانستم چه خوشبخت هستی، آنزمان که بالهایی آهنین بر فراز بی کران زندگی به پرواز در می آیی، با تو خواهم آمد تا از بلندای کوهساران گذر کنیم...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/31 ویرایش
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند/ فرزند و عيال خانمان را چه کند/ديوانه کني هر دو جهانش بخشي ديوانه ي تو هر دو جهان را چه کند؟
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/30 ویرایش
ميگن عشق مثل خورشيد مي مونه هنوز از طلوعش به حد كافي لذت نبردي كه از غروبش دلگير ميشي
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/30 ویرایش
بهتره ديگران از ما به خاطر آنچه که هستيم متنفر باشند تا اينکه ما رو به خاطر آنچه که نيستيم دوست داشته باشن
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/29 ویرایش
نبودی بی تو پنهان گریه کردم تو را دیدم و خندان گریه کردم برای اینکه اشکم را نبینی نشستم زیره باران گریه کردم
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/29 ویرایش
باز باران! نه نگویید با ترانه! می سرایم این ترانه جور دیگر: باز باران بی ترانه دانه دانه میخورد بر بام خانه یادم آید روز باران....: پا به پای بغض سنگی...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/29 ویرایش
ســـــــر زلفت به كنارى زن و رخسارگشا تا جهان محو شود، خرقه كشد سوى فنا به سر كوى تو اى قبله دل، راهى نيست ورنه هــــرگز نشـــــوم راهــى وادىّ "مِنا...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/29 ویرایش
گر نيايي تا قيامت انتظارت مي كشم// منت عشق از نگاه پر شرابت مي كشم// ناز چندين ساله چشم خمارت مي كشم// تا نفس باقي ست اينجا انتظارت مي شكم
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/29 ویرایش
وقتي تو پيروز ميشي من با غرور به همه ميگم : هي اون دوست منه! وقتي مي بازي كنارت مي شينم و ميگم : هي من دوست توام
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/29 ویرایش
امشب شب آخره که مزاحمت شدم......خورشید فردا مال تو، ببخش که عاشقت شدم......بدرقه لازم ندارم میرم عزیز ترین.......نذار بمونه زیر پا.قلبم و بردار از زمی...
ادامه مطلب