مهدی کامجو 1387/01/22 ویرایش
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی اه باران من سراپای وجودم آتش است پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/20 ویرایش
مولای مهربان غزل های من سلام سمت زلال اشک من، آقای من سلام نعمت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز آبی ترین بهانه ی دنیای من سلام
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/20 ویرایش
اي وجودت آسمان را آبرو اي سوار سبز پوش آرزو اي اميد شاپرکهاي غريب اي دليل آيه امن يجيبب اي کليد قلبها در دست تو کوچه هاي شهر دل، بن بست تو السلام علي...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/20 ویرایش
چه خوش است حال مرغي كه قفس نديده باشد چه نكوتر آنكه مرغي ز قفس پريده باشد پر و بال ما بريدند و در قفس گشودند چه رها چه بسته مرغي كه پرش بريده باشد
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/20 ویرایش
خدا جونم! از روز برام روشن تره كه جز تو پناهي ندارم. هر جا برم، به هر راهي برم، به هر جا و مقامي برسم. باز آخر راه كه رسيدم و دستم رو خالي ديدم تو رو...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/20 ویرایش
فريب ما مخور اقا دروغ ميگوييم به جان حضرت زهرا دروغ ميگوييم چه ناله اي چه فراقي چه درد هجراني نيا نيا گل طاها دروغ ميگوييم تمام چشم براهي و انتظا...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/20 ویرایش
اجازه هست خيال کنم تا آخرش مال مني؟ خيال کنم دل منو با رفتنت نمي شکني؟ اجازه هست خيال کنم بازم مي آي مي بينمت ؟ با اون چشماي مهربون دوباره چشمک مي زن...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/20 ویرایش
روياي با تو بودن را نمي توان نوشت نمي توان گفت و حتي نمي توان سرود.با تو بودن قصه شيريني است به وسعت تلخي تنهايي و داشتن تو فانوسي به روشنايي هر چه ت...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/01/20 ویرایش
همه زيبايي هاي بي پيرايه ازعشق سرچشمه مي گيرند،اماعشق از چه چيز سرچشمه مي گيرد؟ عشق از جنس چيست ؟ اين فرا طبيعي از کدامين طبيعت جاري شده است؟ زيبايي ز...
ادامه مطلب