مهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
زلف تو دل مبتلاي خويشتن است بكش بغمزه كه اينش سزاي خويشتن است گرت بدست نيايد مراد خاطر ما بدست باش كه خيري بجاي خويشتن است
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/10/30 ویرایش
حقيقت انسان به آنچه اظهار مي کند نيست، بلکه حقيقت او نهفته درآن چيزي است که از اظهار آن عاجز است بنابراين اگر خواستي او را بشناسي نه به گفته هايش, بلک...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/10/30 ویرایش
تـــــاراج كـــــــــرد روى گلش، هستى مرا افزود چشم مىزدهاش، مستى مرا افــــــــــروخت آتشى به روانم، ز غمزهاش بـــــر باد داد سركشـى و پستى مرا اف...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/10/30 ویرایش
فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایي نظام...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/10/30 ویرایش
برای خریدن عشق هر کس هرچه داشت آورد، دیوانه هیچ نداشت و گریست، گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید، اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/10/30 ویرایش
هيچ دانى كه ز هجران تو حالم چون شد؟ جگــرم خون و دلم، خون و سرشكم، خون شد لب شيــــــرين تو اى مىزده، فرهادم كرد جــــانم از هر دو جهان، رسته شد و مج...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/10/30 ویرایش
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد این مدعیان در طلبش بی خبرانند کان را که خبر شد، خبری باز نیامد
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/10/20 ویرایش
کربلا و بود و آسمان نیلی خورد بر روی دختران سیلی کم کم از یادمان مصیبت رفت کربلا شد دو روز تعطیلی مهدی بخشی
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/10/19 ویرایش
مولاشنيدم درمقام آسمانها تنها زمين کربلارادوست داري ازاهل بيت ازدلت پيداست بسيار که آتش گرفتن درخدارا دوست داري مولاگرچه اين اياقت راندارم اما بگو: آي...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/10/19 ویرایش
شهسوار من!..باز خستهام..دلشكستهام... سينهپر ز آه...هر دو ديدهتر... دلپر از اميد...تا مگر رسد...جمعهايدگر....
ادامه مطلب