مهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
بر درد همه گرچه طبيب است هنوز خانم پدر شما غريب است هنوز سقا ز شريعه بر نگشت و پدرت از جرعه اي آب بي نصيب است هنوز
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
رو کرده به هر که مي کند پشتش را وا کرده براي هر کسي مشتش را انگشتر خود را به گدا تعارف زد آنوقت گدا بريد انگشتش را
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
ز هم پاشيده بي تو لشگر من // گرفتار غمت شد دختر من // وفايت را بنازم که بيايد // سرت بر نيزه دنبال سر من
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
پاييزم و با شما جوان خواهم شد هر آنچه بگوييد همان خواهم شد در صبح ظهورتان بدانند همه قرباني صاحب الزمان خواهم شد
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
آقا سر جد اطهرت زود بيا يا اينکه به دست آب اگر بود بيا آن روز نبودي و نديدي مادر از پشت در شکسته فرمود بيا
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
روزی که دلم در پی ات افتاد آوار بلا بر سرش افتـاد چون رنج به عشق تو پذيرفت ديـــوانه شد و از نفس افتـاد
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
ما حلقه به گوش عشق روح افزاییم سرمست زشور جام عاشوراییم گشتیم چو قطره ، محو در عشق حسین (ع) اکنون به طفیل عشق او دریاییم
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
دلم تنگ است، دلم می سوزد از باغی که می سوزد؛ نه بیداری، نه دیداری، نه دستی از سر یاری، مرا آشفته می دارد چنین آشفته بازاری
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
هر نظر بر گوشه ایی تر می كند یادی از غوغای اصغر می كند گفت : "بابا ، بی برادر مانده ایی بی كس و بی یار و یاور مانده ایی ؟ گر تو تنهایی بگو من كی...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
در حرم دیدم كه تنها مانده ام همرهان رفتند و من جا مانده ام رفتی و دیدم دل از كف داده ام خوش بدام عقل و عشق افتاده...
ادامه مطلب