مهدی کامجو 1386/12/15 ویرایش
امشب فضاي كوچه بي رنگ است بي تو احساس گل ها امشب از سنگ است بي تو ديگر كسي هم صحبت شب هاي من نيست حتي غزل دل تنگ است بي تو باور كن امشب كوچه چشم انتظ...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/12/15 ویرایش
كاش می شد قلب ما از یاس بود تك تك گلبرگ آن احساس بود پاك و سبز و ساده و بی ادعا كاش می شد بهتر از الماس بود كاش می شد عشق را تفسیر كرد عاشقی را با محب...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/12/15 ویرایش
فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم. دلم چون دفترم خالی قلم خشكیده در دستم. گره افتاده در كارم به خود كرده گرفتارم. به جز در خود فرو رفتن چه راهی...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/12/15 ویرایش
ما را يک دل از خوبان جدا نيست ولي صد حيف خوبان را وفا نيست به دوستان دل سپردن کار سهل است زدوستان دل بريدن کار ما نيست
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/12/15 ویرایش
در شگفتم که سلام آغاز هر ديداريست ، ولي در نماز پايان است . شايد اين بدين معناست که پايان نماز ، آغاز ديدار است
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/12/15 ویرایش
انسان پدیده ای غریب است ، به فتح هیمالیا می رود به کشف اقیانوس آرام دست می یابد ، به ماه و مریخ سفر می کند تنها یک سرزمین است که هرگز تلاش نمی کند آن...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/12/15 ویرایش
امام باقر فرمود:« بدرستى كه خداى تعالى آفريده چهارده نور، پيش از آنكه چيزهاى ديگر را بيافريند، به چهارده هزار سال و آن چهارده نور از ارواح ما.شخصى به...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/12/15 ویرایش
سال ها می گذرد از زمانی که خاطره شده در ذهن زنی که کوچه های اضطراب را از میان لحظه های پر تردید مردی طی می کرد از میان کوچه های که هر مترش را را نگا...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/12/14 ویرایش
در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند در دل هر عاشقی عباس ماوا می کند هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین ثبت نامش را فقط عباس امضا می کند آقاجون بذار ببینم چو...
ادامه مطلب