مهدی کامجو 1387/06/11 ویرایش
از احساسات سركش، و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامیدارند، و ضربان قلبت را تندتر میكنند، دوری كنی . .. .، تو به آرامی آغاز به مردن میكنی اگر هن...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/06/10 ویرایش
تا زماني كه به فردا اميدواري اقتدار از آن توست. انچه كه كرم ابريشم آن را پايان دنيا مي پندارد در نظر پروانه آغاز زندگيست
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/06/10 ویرایش
به کارهايی قادری که هرگز تصورش را نمی کردی، به جز حصار ذهن تو نسبت به آنچه ناتوان از انجام دادن آن هستی، توانائیهایت هیچ مرزی نمی شناسند، میندیش که نم...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/06/10 ویرایش
بعضی وقتا فکر کردن به آفتاب آدمو بیشتر از خود آفتاب گرم می کنه!
مهدی کامجو 1387/06/10 ویرایش
بد نیست هر وقت که وقت داشتید دوره ی تناوب خودتون رو حساب کنید.....!!!! فکر نمی کنم این جمله احتیاجی به توضیح داشته باشه! واقعا چقدر از ما هر روز یه زن...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/06/4 ویرایش
دستت به دست دیگری از این گذشته کار من اما نمی دانم چرا دارم حسادت می کنــــــــــم گفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهــم شاید تو با خود گفته ای دار...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/06/4 ویرایش
دلی دارم میان خار و آتش لانه کرده سری دارم که سودای هزار افسانه کرده دلی دارم که غمگین است و نا آرام و تنها میان این همه بیگانه در خود خانه کرده ندارد...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/06/4 ویرایش
دختران شهری به روستا فکر می کنند و دختران روستایی در آرزوی شهر می میرند..... مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند و مردان بزرگ در آرزوی آرامش مر...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/06/4 ویرایش
لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو "شام آخر" دچار مشکل بزرگی شد: می بایست "نیکی" را به شکل عیسی" و "بدی" را به شکل "یهودا" یکی از یاران عیسی که هنگام...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/06/4 ویرایش
غم انگیزترین صحنه ای که در عمرم دیدم دارکوبی بود که به درخت پلاستیکی نوک می زد. دارکوب نگاهی به من کرد و گفت":دوست من!درخت هم درخت های قدیم
ادامه مطلب